ناحیه اصلی منو
ناحیه منو
امروز : سه شنبه, ۲۹ اسفند , ۱۴۰۲ ، ساعت : ۰۲:۵۲
مکان فعلی شما : صفحه اصلی / دسته‌بندی نشده > خالو قربان کرد را بهتر بشناسیم+عکس

خالو قربان کرد را بهتر بشناسیم+عکس

💠♨️ تاریخ را فاتحان مینویسند سرویس اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی بیستون؛ 💠💢 به دلایل زیاد خالو قربان #هرسینی خائن نبود او از سوی حکومت رضا خان ابتدا #ترور شخصیت و سپس ترور فیزیکی شدو زمانی کە دکتر ...

💠♨️ تاریخ را فاتحان مینویسند

سرویس اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی بیستون؛

💠💢 به دلایل زیاد خالو قربان #هرسینی خائن نبود او از سوی حکومت رضا خان ابتدا #ترور شخصیت و سپس ترور فیزیکی شدو زمانی کە دکتر حشمت خود را تسلیم حکومت کرد ودر لاهیجان نه تنها امان نیافت بدار آویخته شدخالو قربان وچریکهای لک ولر و کوردش محاصرە کسما را شکستند ومیرزا رانجات دادند زمانی که میرزا جنگل ویاران جنگلی خود را در برف وسرما وگرسنگی گذاشت وبقصد روسیه به همراهی افسر اتریشی مسیر خلخال را پیش گرفت خالو وهمراهان گرسنه هنوز نه تسلیم شده بودند ونه راه فرار بجائی را در پیش گرفته بودند تاریخ حقیقتا این سردار بزرگ لک را هم ترور فیزیکی نمود وهم برای آنکه در آینده الگوئی برای جوانان رشید لک تلقی نشود اورا خائن وقاتل میرزا کوچک خان معرفی کرده در حالیکه قاتل میرزا کوچک شناخته شده است وبدست همین خالو قربان مجازات شد
وشخصیکه سر میرزا را جدا نموده از ترکهای روستایی در منطقه خلخال بنام رضاقلی بود او نیز قاتل میرزا نبوده بلکه سر جسد یخ زده میرزا را بریده وبه طمع گرفتن پاداش درنزد خود نگهداشته بود خالو که به قصد یاری وبر گرداندن میرزا مسیر او را دنبال میکرد به سر بریده رسید حال او مانده بود و نهضتی شکست خورده وصدها چریک سرگردان وگرسنه وتحت محاصره

♻️🔷 سرانی که یاتسلیم شدند یامبارزه را رها کرده وپشت به یاران و به بیگانه رو آورده اند البته که دراین شرایط هر آنچه از کشتار یاران بی دفاع جلوگیری کند مجاز است ولو اینکه تسلیم سر میرزا وگرفتن امان برای آن همه چریک سرگردان درجنگل باشد

🔰💢در ادامه برای نخستین بار مطالب و مستندات تاریخی از زندگی #خالو_قربان در کانال بیستون نیوز خواهد آمد

 

و اما خالو قربان و نهضت جنگل؛

💢 خالو قربان سالاری فرزند حسین و حسین فرزند کسمراد(که سکه) در روستای قریل شهرستان هرسین به دنیا آمد .

✳️ در خصوص تاریخ تولد دقیق ایشان اطلاعات زیادی در دسترس نیست، ایشان در دوران جوانی و قبل از عزیمت به فومن و رشت از تیراندازان ماهر هرسین بوده که بخاطر یکسری از مشکلات به شمال کشور می رود و در آن جا به خاطر سودآور بودن شغل کتیره چینی به این کار مشغول می شود تا این که یکی از روزها که در جنگل مشغول کتیره چیدن است صدای تیراندازی از درون جنگل به گوشش می رسد که بعد از پرس و جو متوجه می شود که در جنگل گروهی با اهداف خاص به مخالفت با حکومت مرکزی می پردازند و بر علیه عوامل حکومت به مبارزه مسلحانه دست زده اند.

🔶 وی نیز از آنجایی که از منطقه ای آمده است که اکثرا تیراندازن ماهری بوده اند و خود نیز از قبل با تفنگ و تیر اندازی آشنایی داشته است به این گروه و اقداماتشان علاقمند می شود و این آغاز آشنایی این فرزند زاگرس با میرزا کوچک خان جنگلی است.

💠 بعد از آشنایی این دو و بعد از امتحانات مختلف #تیراندازی که میرزا از خالوقربان می گیرد میرزا متوجه نبوغ و استعداد عجیب ایشان در تیراندازی و همچنین هوش بالای ایشان در مدیریت جنگ های نامنظم می شود بهمین خاطر میرزا بعد از تائید خالو قربان از ایشان می خواهد که هرکس از اقوام خود را که در تیراندازی دارای چنین مهارتی هستند را به قیام جنگل ملحق کند که خالو می پذیرد و با گرفتن مقداری پول به شهر هرسین می آید و نفرات زیادی از هرسینی ها را که در تیراندازی و شجاعت سرآمد بوده اند را با خود به رشت می برد و این آغاز نفوذ #هرسینی ها در نهضت جنگل است،

♨️ از جمله افراد سرشناسی که به همراه خالو به #رشت میروند را می توان خالو مراد ، خالو کریم ، خالو اکبر و خالو محمد و خالو محمد علی و… را نام برد. قیام جنگل در این زمان(جنگ جهانی اول) توسط قوای #آلمان حمایت مالی می شوند که بنا به نقل قول بزرگان هرسین که از زبان خالو قربان شنیده اند در یک برهه زمانی حدود یک گونی سکه توسط آلمان ها به همراه مقداری توپ و تفنگ به جنگلیان داده می شود و خالو قربان که وزیر جنگ میرزا بوده است همه سکه ها را بصورت مساوی در بین نیروها تقسیم می کند

🔷💢 ناگفته نماند که پذیرفتن این سکه ها بمنزله وابستگی نهضت جنگل به آلمان ها نبوده، بلکه جنبش جنگل از تضاد بین دو امپریالیسم روس و آلمان به نفع جنبش رهایی بخش ایران استفاده نموده است چرا که جنبش جنگل یک جنبش استقلال طلبانه بوده است و خواهان قطع نفوذ دول امپریالیسم بوده است و در عین حال نیروهای سوسیال دومکرات قفقاز ضمن مخالفت با حکومت روسیه تزاری از جنبش آزادی خواهی ایران چه در تبریز و چه در گیلان حمایت می کردند

 

 

 

✳️💢 به هر حال جنگلیان کنترل رشت را در دست میگیرند و ضمن پیشروی به سمت آذربایجان تبریز را تصرف مینمایند و حکومت مستبد تبریز توسط خالو و میرزا و یارانشان سقوط مینماید در حین تصرف تبریز علیرغم دستور قبلی که نیروها حق هیچگونه تجاوزی به اموال مردم را ندارند، یکی از همراهان خالو قربان به نام خالو اکبر یک گاری مخمل از مردم مصادره میکند و زمانی که این خبر به خالو قربان میرسد سریعا درشکه مخمل را به صاحب آن برمیگرداند و اعلام مینماید که ما برای به یغما بردن اموال مردم به اینجا نیامده ایم، هدف ما سقوط حاکم مستبد آذربایجان و جلوگیری از نفوذ و ورود روس ها به آذربایجان و مصادره اموال دولتی می باشد.

💠♨️ یکی از دلایل اصلی حمایت آلمان ها از جنگلیان دشمنی آلمان ها با روس ها بوده است که در این زمان در تلاش بودند که پایگاهی در شمال کشور داشته باشند، جنگلیان به تدریج کنترل رشت را در دست می گیرند و با حمایت آلمان ها تبریز را نیز تصرف می نمایند؛

🌐♻️ اما علت جدایی و تفرقه در میان جنگلیان و شخص خالو قربان و میرزا کوچک خان چه بوده است❓ این دو مبارز جنگلی به علت اختلاف نظر در مورد رهبری جنبش از هم جدا می شوند خالو قربان در این زمان به سوی جناح چپ(سوسیالیست) به رهبری دکتر حشمت گرایش پیدا میکند و میرزا جنبش مذهبی را تشکیل میدهد بعد ها و در پروسه های بعدی که به وجود می آید جناح خالو قربان بر اساس این دیدگاه که رضا خان برآمده و ادامه دهنده جنبش مشروطیت و حکومت ملی است از مبارزه مسلحانه دست بر می دارد و با رضا خان متحد میشود که بنظر اکثر کارشناسان قرارداد صلح و سوگند نامه مابین رضا خان و خالو قربان در آن برهه زمانی به سود کشور و حفظ یکپارچگی ایران بوده است چرا که در اکثر مناطق کسانی از جمله اسماعیل آقاها و… سر به شورش برداشته بودند و خواستار تجزیه و استقلال بودند که با این اقدام هوشمندانه خالو قربان، یکی از خطرناکترین جنبش های تجزیه طلبانه با شکست روبرو می شود.

 

تصویری از مبارزان جنگل به همراه خالو قربان هرسینی

 

 

آنچه در مورد #خالو_قربان باید بدانید

 

 

 

❇️💠 ……بعد از اتحاد رضا خان و خالو قربان، رضا خان خالو را با درجه سرهنگی یا سرتیپی در ارتش شاهی استخدام می کند و #خالو_قربان را مسئول سرکوب شورش های منطقه میاندوآب و سرکوب شخص اسماعیل آقا سیمتکو که شخصی جدایی طلب بود و سالهای متوالی به حکومت مرکزی مالیات نپرداخته بود می نماید

🔶💠 که متاسفانه رضا خان بخاطر ترسی که از خالو قربان و نیروهای هرسینی تحت امرش دارد عهد خود را می شکند و در خفا شوهر خواهر خالو قربان را با وعده فرماندهی لشکر کرمانشاهان به کُشتن خالو #ترغیب می نماید که داماد خالو قربان هم متاسفانه این وعده را می پذیرد و در اوج جنگ فی مابین نیروهای تحت حمایت خالو قربان هرسینی و اسماعیل آقای #سیمتکو در هنگامی که خالو در حال تغییر موضع و رفتن از سنگری به سنگر دیگر است از پشت توسط شوهر خواهرش مورد اثابت گلوله برنو قرار می گیرد و در دم جان می دهد.

🔷♻️ بعد از کشته شدن خالو قربان که با دسیسه رضا خان صورت پذیرفت قوای دولتی بدون فرمانده می مانند و همگی متواری و سلاح های سنگین خود را رها و شکست سنگینی می خورند سپس بعد از بازگشت قوای دولتی به تهران هنگامی که #داماد_خالو به نزد رضا خان می رود و خبر کشتن خالو قربان را می دهد رضا خان که از قبل بخاطر ترس از نفوذ #هرسینی در صدد بوده که آن ها را از میان بردارد تمام وعده های خود را انکار می کند و دستور می دهد که او را تیر باران کنند که در این هنگام داماد خالو با به کار بردن این جمله (پدر… مگر خودت نگفتی خالو را بکشم پس چرا زیر حرفت میزنی ) تیر باران می شود و رضا خان با همین سیاست کم کم هرسینی های مقیم تهران را که زمانی تحت نفوذ خالو قربان و میرزا کوچک خان بودند را از میان بر می دارد.

 

💠♨️ سپس رضا خان از ترس خونخواهی خالو توسط #هرسینی ها دستور می دهد که پسر خالو که از زن هرسینی خالو به نام چراغعلی خان سالاری می باشد را به تهران بیاورند و مهربانی های زیادی در حق فرزند خالو قربان می کند و او را با ولیعهد ( محمد رضا شاه ) همکلاس می کند اما در باطن او را گروگان می گیرد.

♨️♻️ در این میان اقوام نزدیک خالو و سایر هرسینی ها فشارهایی را به دربار وارد می کنند و رضا خان را مجبور به برگرداندن چراغعلی خان به هرسین می کنند پس از بازگشت #چراغعلی خان به هرسین و در سال های بعد چراغعلی خان دختر خلیل معروف به خلیل سلطان العلما را به همسری می گیرد و صاحب دو پسر به نامهای داریوش (پزشک) و کیومرث (کارمنداداره دارایی) و شش دختر می شود که همه دختران چراغعلی خان بجز یکی از دخترانش در قید حیات و ساکن تهران و تبریز می باشند. همچنین خالو قربان در زمانی که در شمال کشور بوده در آنجا همسر دیگری اختیار می کند که از این همسر صاحب دختری بنام فرخنده می شود که بعد ها این دختر همسر سرهنگ پرنفوذ دربار (سرهنگ شاهی ورد) می شود که در دربار شاهنشاهی مشغول بخدمت بوده است.

💠♻️ و در پایان سر میرزا کوچک خان را یکی از ساکنین شمال به نام رضا اسکستانی برید و آن را به #خالو_قربان تحویل داد و خالو نیز به رضا خان میر پنج.

💢✳️ حال چرا در این همه سال نام رضا #اسکستانی در زیر نام خالو قربان پوشیده مانده دلایل زیادی دارد که شاید ساکنین شمال کشور نمی خواهند قاتل میرزا را از ساکنین و همشهری های خود میرزا معرفی کنند که در این بین خالو قربان به راستی #قربانی یک فریب بزرگ تاریخی شد

✅ #بیستون_نیوز رسانه مستقل شهرستان هرسین

 

نظرات شما

    شهاب می گوید :

    قضیه رو قومیتی نکن….با احترام به برادران لک و لر و کرد ،،،خالو قربان پشت میرزا رو رو خالی کرد……خیانت رو تئوریزه نکنید

    رامین می گوید :

    اولا که خالو قربان به دلایل نا معلوم نرفته تهران و شمال بلکه کلا رعیت و کتیره چین بوده . دوما خودش و پدرش و جد و آبادش توی شهر هرسین هیچکاره بودن و بزرگترین افتخارشون این بوده که چراغعلی پسر خالو قربان داماد سلطان العلمای هرسین و طایقه قاضی که بزرگان واقعی و مالک هرسین بودن شده . سوما با کمی تحقیق متوجه میشید در زمان اعظم السلطنه( خان لره) که خیانت های و جنایات زیادی ( اعم از مال و ناموس ) در قبال مردم هرسین مرتکب شده بود در حالی که خیلی از مردم هرسین کماکان در حال خوش خدمتی و خودشیرینی برای خان بودند فقط مرحوم سلطان العلما (طایفه قاضی هرسین) بود که باهاش جنگید و بعد از ۳ روز درگیری خونین با فرستادن پیکی به کرمانشاه به سپهبد میر احمدی که در ان زمان وزیر جنگ بوده تلگراف زده میشه و میر احمدی هم که خودش رو خانزاد طایفه قاضی میدونسته(چون در جنگ با روسها در روستای تمرگ زخمی میشه و مرحوم سلطان العلما جانش رو نجات میده) فورا دستور به اعزام نیروهای نظامی از همدان به هرسین رو صادر میکنه و بدینوسیله در روز پنجم با ورود نیروهای حکومتی به جنگ خان لره کشته میشه و جان و مال و ناموس مردم هرسین توسط آمیرزا عبدالخلیل نجات پیدا میکنه در حالی که در اون زمان کل طایفه سالاری و خاندان خالو قربان جرات و جسارت و حتی توان شرکت در جنگ علیه خان لره رو نداشتن اما گفتن این نکته هم خالی از لطف نیست که هیچ یک از مردم هرسین حتی اونهایی ک بهشون ظلم شده بود و پناهنده طایفه قاضی شده بودن هم جرات نکردن توی جنگ علیه خان لره شرکت کنن . خالو قربان (بغیر از خودش و گوشاش) نه کسی بوده و نه نام و نشانی قبل و بعد از خودش از خاندانش وجود داشته . آقای نویسنده لطفا ابتدا درست تحقیق کنید و با در نظر گرفتن جایگاه خودتون و گذشتگانتون در تاریخ درست و با احترام از بزرگان واقعی یاد کنید .

      کاکاوند می گوید :

      چه دلمان بخواد چه نخواهد مرحوم خالو قربان مشهورترین شخصیت سیاسی قبل از انقلاب شهر هرسین هستند که تقریبا اکثر ایرانیان ایشان را میشناسند،
      کسی حق ندارد برای بالا بردن اشخاصی از طایفه ی خود این شخصیت بزرگ و خاندانش را نادیده بگیرد.

      خسرو می گوید :

      باسلام خدمت کرمانشاه(هرسین) دوستان عزیز
      در ابتدا باید تشکر کنم از پایگاه خبری بیستون بابت اشتراک گذاری درستی که داشتن.
      درباره این بزرگ مرد خالو قربان هرسینی همان طور که جناب کاکاوند فرمودند ایشان بزرگ ترین نماد تاریخی در سده اخیر استان میباشد چرا که رضاشاه کبیر به علت ترس از خالو ایشان را ترور کرد،و در خصوص صحبت اقای رامین که میگونید طایفه خالو از قبل چیزی نبودن و الان هم چیزی نیستن بهتر هست که از بزرگان شهر پرسش کنند در این خصوص که اقوام و بازماندگان این طایفه در۸ یا ۹ کشور امریکایی یا اروپایی از اقوام نزدیک و دور خالو درحال حاضر به عنوان پزشک یا مهندس و تاجرانی موفق در حال زندگی هستن،بهتر هست مقایسه کنند با طایفه خود🙏
      سوال اینجا هست که شمایی که قصد دارید طایفه قاضی را بزرگ جلوه دهید در منطقه بدون هیچ اسناد تاریخی در منطقه و تاریخ ایران در قیاس با بزرگ مردی که بعد از صد سال همچان اسمش بر سر زبان ها جاریست، پس خواهشا احساسی صحبتی انجام ندهید و بهتر هست همه برای سر بلندی قوم لک و کرمانشاه پشت به پشت هم تلاش کنیم و اجازه ندهیم اقوام دیگر ایرانی ما را در درون تخریب کنند🙏

        امیر می گوید :

        آقای نیک کام اگر مجددا این پیام رو حذف کنید در جای دیگری مجبورید پاسخگو باشید .
        دوستان خوب دلیلی برای اصرار بر چیزی که از آن اطلاعی ندارید وجود ندارد .
        ضمنا در حال حاضر چیزی از بحث در این خصوص عاید بنده یا شما یا هیچ شخص دیگری نخواهد شد .
        قصد تخریب یا قصد توهین نسبت به هیچ قومیت یا طایفه ای در میان نیست .
        و اگر اینچنین بود شما با شهرت کاکاوند باید هیچ دخل و تصرفی و هیچ بحثی در خصوص اقوام اصیل هرسینی نمیکردید . اما گذشت زمان تفاوت های قومیتی . امروز همه اقوام و طایفه های لک زبان تحت شهر واحد هرسین با یکدیگر همشهری و برادر هستند .
        خلاصه عرض میکنم . خان لره بدلیل فرار از دست نظرعلی خان به هرسین و به طایفه قاضی پناه میبرد . پسر نظر علی خان ‌که بهمراه سواران خود در تعقیب خان لره بوده به پدرش پیغام میفرستد و شرح واقعه را اطلاع میدهد . نظر علی خان به دلیل احترامی که برای طایفه قاضی قائل بوده در جواب به فرزندش میگوید گرفتن تقاص را به زمان دیگری محول کند (که چند سال بعد و در جنگ بعدی خان لره موفق میشود نظرعلی خان را شکست دهد).
        خان لره پس از مدتی با فریب کاری و همراهی عده ای از اهالی هرسین موفق میشود برای چند سال حکومت را در هرسین بدست بگیرد(زمان شکوفایی خان لره)

        . در تاریخ آمده؛

        اعظم الدوله تسکین یافته (به واسطه ی نامه نگاری نظام السلنه با او ) از دینور به قریه ی سلیمانیه ، بین کرمانشاه و هرسین آمده و اما همواره احتیاط خود را از دست نمی داد ، در این موقع ( مرحوم معتمدی مباحث خود را به صورت زمان حال نگاشته است ) باقرخان اعظم السلطنه رییس ایل کاکاوند از ایلات لرستان که چند سالی خود سرانه بر هرسین استیلا یافته بود ، از پرداخت مالیات خودداری می کرد . نظام السلطنه سرکوبی وی را بهانه قرارداد و به اعظم الدوله نوشت که برای این مهم عازم هرسین است و به کمک او نیاز دارد و در فلان روز با اردوی همراهش در سلیمانیه مهمان او خواهد بود (تاریخ تحولات سیاسی کرمانشاهان از مشروطیت تا جنگ جهانی اول/ نوشته اردشیر کشاورز)

        همچنین در جای دیگری آمده:
        اعظم السلطنه باوجود داشتن صفات خوب دو عیب مهم داشته که سرانجام این دو عادت موجب فناء او شده‌اند یکى این‌که مالیات محل کاکاوند را به نفع خود برمى‌داشت و به دولت نمى‌داد و حتى نصایح دوستانه والى پشتکوه که او را به اطاعت از امر حکومت وادار مى‌کرد را نیز بکار نمى‌بسته و با استفاده از موقعیت جغرافیایى منطقه کاکاوند و هرسین(محل اقامتش)که بین کرمانشاه و لرستان واقع شده،هر وقت حاکم یا مأمورین حوزه ایالتى کرمانشاه مطالبه مى‌کردند جواب مى‌داد که من اهل لرستانم و مالیاتم را به حاکم یا مأمورین لرستان مى‌دهم و هرگاه حوزۀ لرستان مطالبه مى‌کردند جواب مى‌داد که به کرمانشاه مى‌پردازم و به هیچ کدام نمى‌داد.عیب دیگر اخلاقى او دست‌درازى به نوامیس مردم بود که سرانجام موجب تحریک رگ غیرت امر هرسینیان شد و او را کشتند و خانه‌اش را غارت کردند.
        در سال ۱۲۹۹ باقرخان اعظم السلطنه معروف به خان لره با دسیسه پسرش خیرالله امیراسد(بدلیل شرمساری از دست درازی کردن پدرش به نوامیس مردم) در جنگ با قاضی های هرسین و قوای دولتی کشته شد .(نویسنده خانم فریا استارک مدرس مطالعات مشرق زمین و آفریقا)

        حالا برگردیم به اینکه خالو قربان که بود و چه کرد:
        اینکه خالو قربان در مناسبات حکومتی آن زمان و همراهی با جنگلی ها و سپس رضا خان تا چه حد موثر و مثبت عمل کرده یا مرتکب اشتباه شده را فقط خدا میداند، چون صرفا برای کتیره چیدن به شمال کشور سفر کرده و روایات بسیار است . آنچه که مشخص است چه قبل از آشنایی و چه در زمان همراهی با جنگلی ها و بعد از ترور هم بغیر از املاکی در روستای قریل هیچ نشانی ازحکومت، مالکیت و تاثیر در شهر هرسین نداشته و ندارد گرچه بحث در خصوص موارد اینچنینی خارج از شئون و حتی کودکانه خواهد بود .

        در حال حاضر و در جمهوری اسلامی ایران چه خالو قربان و چه خان لره از جهت خیانت به عهد و ناموس، نمادهای سرشکستگی قوم لک محسوب میشوند نه سربلندی…

        و در آخر هم مجددا خدمت آقای خسرو و آقای کاکاوند عرض میکنم هیچکس با بزرگ کردن دیگران چه رضا خان و چه خالو قربان و چه با کوچک کردن دیگر افراد یا طوایف خود به بزرگی نخواهد رسید .
        علت تذکری که بنده به نویسنده متن اصلی دادم هم صرفا تحریف تاریخ و رجوع به منابع نا معتبر و غیر مستند و انتشار محتوای صرفا بر مبنای تعصبات شخصی بود . جنگ بر سر تاریخ چیزی را عوض یا درست نمیکند …

    کاکاوند می گوید :

    باسلام
    به نظر میرسد خالوقربان وقتی که دریافت میرزا جدایی طلب است، از وی فاصله گرفت چرا که میرزا بعداز پیروزیهای قیام جنگل، جمهوری گیلان تشکیل داد و پرچم مستقل از پرچم ایران طراحی کرد. و این اقدام برای خالو قربان که شخصیتی ایران پرست و ملی گرا داشت قابل پذیرش نبود.
    علت پیوستن خالوقربان به رضاخان هم همین حس وطن پرستی او بود چرا که در آن دوران ایران به شدت در معرض تجزیه بود و رضاخان هم درحال جنگ با جدایی طلبها بود .

      کاسپین می گوید :

      نظرات ابکی و دوغکی دارید با تحلیل های عجیب تر . اصولا در دنیای امروزه جدایی طلب هیچ معنی ای نداره و فقط برای بهانه سرکوب بیشتر از این کلمه استفاده میشه . میرزا قهرمانی بزرگ برای ما گیلک های کاسپین پتشخوارگر بود و ما با ایجاد حزبی جدید داریم راهش رو ادامه میدیم . شما لر ها و لک ها هنوز برای فارس ها خوش رقصی کنید اما ما از زمان میرزا فهمیدیم که حکومت مرکزی سعی در از بین بردن فرهنگ و زبانمون داره و باید راهمون رو ازشون جدا کنیم تا بتونیم هویتمون رو حفظ کنیم . البته این برای شما لک های اصیلی که کم کم زبانتون هم داره از بین میره قابل درک نیست و سالها بعد بهش میرسید اما افسوس که دیره و هویت قومیتون از بین رفته

    کاکاوند می گوید :

    آقا به هر دری میزند که خاندان قاضی را حاکم مطلق هرسین معرفی کند در صورتی که طوایف بزرگ زیادی در هرسین از دیرباز زندگی میکردند که هرکدام جایگاه ویژه ای درمعادلات استان داشتند، درخصوص جنگ با خان لره هم باید عرض کنم؛هیچکس از هیچ طایفه ای جرات حرف زدن درمورد خان را هم نداشت چه برسد به جنگ، خان فقط در جنگ با نیروهای دولتی و اجنبی شکست خورد و کشته شد..

      امیر می گوید :

      دوست خوب دلیلی برای اصرار بر چیزی که از ان اطلاعی ندارید وجود ندارد .
      ضمنا در حال حاضر چیزی از بحث در این خصوص عاید بنده یا شما یا هیچ شخص دیگری نخواهد شد .
      قصد تخریب یا قصد توهین نسبت به هیچ قومیت یا طایفه ای در میان نیست .
      و اگر اینچنین بود شما با شهرت کاکاوند باید هیچ دخل و تصرفی و هیچ بحثی در خصوص اقوام اصیل هرسینی نمیکردید . اما گذشت زمان تفاوت های قومیتی . امروز همه اقوام و طایفه های لک زبان تحت شهر واحد هرسین با یکدیگر همشهری و برادر هستند .
      خلاصه عرض میکنم . خان لره بدلیل فرار از دست نظرعلی خان به هرسین و به طایفه قاضی پناه میبرد . پسر نظر علی خان ‌که بهمراه سواران خود در تعقیب خان لره بوده به پدرش پیغام میفرستد و شرح واقعه را اطلاع میدهد . نظر علی خان به دلیل احترامی که برای طایفه قاضی قائل بوده در جواب به فرزندش میگوید گرفتن تقاص را به زمان دیگری محول کند (که چند سال بعد و در جنگ بعدی خان لره موفق میشود نظرعلی خان را شکست دهد).
      خان لره پس از مدتی با فریب کاری و همراهی عده ای از اهالی هرسین موفق میشود برای چند سال حکومت را در هرسین بدست بگیرد(زمان شکوفایی خان لره)

      . در تاریخ آمده؛

      اعظم الدوله تسکین یافته (به واسطه ی نامه نگاری نظام السلنه با او ) از دینور به قریه ی سلیمانیه ، بین کرمانشاه و هرسین آمده و اما همواره احتیاط خود را از دست نمی داد ، در این موقع ( مرحوم معتمدی مباحث خود را به صورت زمان حال نگاشته است ) باقرخان اعظم السلطنه رییس ایل کاکاوند از ایلات لرستان که چند سالی خود سرانه بر هرسین استیلا یافته بود ، از پرداخت مالیات خودداری می کرد . نظام السلطنه سرکوبی وی را بهانه قرارداد و به اعظم الدوله نوشت که برای این مهم عازم هرسین است و به کمک او نیاز دارد و در فلان روز با اردوی همراهش در سلیمانیه مهمان او خواهد بود (تاریخ تحولات سیاسی کرمانشاهان از مشروطیت تا جنگ جهانی اول/ نوشته اردشیر کشاورز)

      همچنین در جای دیگری آمده:
      اعظم السلطنه باوجود داشتن صفات خوب دو عیب مهم داشته که سرانجام این دو عادت موجب فناء او شده‌اند یکى این‌که مالیات محل کاکاوند را به نفع خود برمى‌داشت و به دولت نمى‌داد و حتى نصایح دوستانه والى پشتکوه که او را به اطاعت از امر حکومت وادار مى‌کرد را نیز بکار نمى‌بسته و با استفاده از موقعیت جغرافیایى منطقه کاکاوند و هرسین(محل اقامتش)که بین کرمانشاه و لرستان واقع شده،هر وقت حاکم یا مأمورین حوزه ایالتى کرمانشاه مطالبه مى‌کردند جواب مى‌داد که من اهل لرستانم و مالیاتم را به حاکم یا مأمورین لرستان مى‌دهم و هرگاه حوزۀ لرستان مطالبه مى‌کردند جواب مى‌داد که به کرمانشاه مى‌پردازم و به هیچ کدام نمى‌داد.عیب دیگر اخلاقى او دست‌درازى به نوامیس مردم بود که سرانجام موجب تحریک رگ غیرت امر هرسینیان شد و او را کشتند و خانه‌اش را غارت کردند.
      در سال ۱۲۹۹ باقرخان اعظم السلطنه معروف به خان لره با دسیسه پسرش خیرالله امیراسد(بدلیل شرمساری از دست درازی کردن پدرش به نوامیس مردم) در جنگ با قاضی های هرسین و قوای دولتی کشته شد .(نویسنده خانم فریا استارک مدرس مطالعات مشرق زمین و آفریقا)

      حالا برگردیم به اینکه خالو قربان که بود و چه کرد:
      اینکه خالو قربان در مناسبات حکومتی آن زمان و همراهی با جنگلی ها و سپس رضا خان تا چه حد موثر و مثبت عمل کرده یا مرتکب اشتباه شده را فقط خدا میداند، چون صرفا برای کتیره چیدن به شمال کشور سفر کرده و روایات بسیار است . آنچه که مشخص است چه قبل از آشنایی و چه در زمان همراهی با جنگلی ها و بعد از ترور هم بغیر از املاکی در روستای قریل هیچ نشانی ازحکومت، مالکیت و تاثیر در شهر هرسین نداشته و ندارد گرچه بحث در خصوص موارد اینچنینی خارج از شئون و حتی کودکانه خواهد بود .

      در حال حاضر و در جمهوری اسلامی ایران چه خالو قربان و چه خان لره از جهت خیانت به عهد و ناموس، نمادهای سرشکستگی قوم لک محسوب میشوند نه سربلندی…

      و در آخر هم مجددا خدمت آقای خسرو و آقای کاکاوند عرض میکنم هیچکس چه با بزرگ کردن دیگران چه رضا خان و چه خالو قربان و چه با کوچک کردن دیگر افراد یا طوایف خود به بزرگی نخواهد رسید .
      علت تذکری که بنده به نویسنده متن اصلی دادم هم صرفا تحریف تاریخ و رجوع به منابع نا معتبر و غیر مستند و انتشار محتوای صرفا بر مبنای تعصبات شخصی بود . جنگ بر سر تاریخ چیزی را عوض یا درست نمیکند …

    احمد می گوید :

    قومیت را برملیت ترجیح ندهید،هرقومی هم خائن و هم فداکار دارد، خیانت خالو قربان را توجیح نکنید،، خیانتش چیزی از بزرگی لک و لر و کرد کم نمیکند ، که این قوم ها کم برای کشور فداکاری نکردند

      کاسپین می گوید :

      اتفاقا من اول یک گیلک هستم بعدش یک ایرانی محسوب میشم . میتونم ایرانی نباشم ولی تا ابد گیلک میمونم . ایران یعنی ملتی که از چند قوم تشکیل شده اما قومیت چیزی نیست که قابل جمع بندی باشه . ایرانی هم که فقط منافع یک مشت فارس زبان و افاغنه رو در نظر میگیره همون بهتر که از هم بپاشه . ما با حزب دموکراتیک کاسپین راه جد بزرگمون میرزا کوچک جنگلی رو ادامه میدیم و به امید خدا شمال ایران و منطقه تالش گیلان مازندران و گلستان و قزوین رو از کقافتی به نام سرزمین ایران که تحت حکومت کشور ثروتمند و خودمختار تهرانه جدا میکنیم و استقلال کاسپین رو بهش برمیگردونیم. . امیدواریم دست قومیتهای دیگه از ثروتهای سرزمینمون گیلان و مازندران کوتاه بشه. بزیوی جنبش کاسپین مرگ بر هرچی فارس و دوستدارانشون

    علی می گوید :

    مگر طایفه قاضی اصالتا شیرازی نیستند؟!

    کاسپین می گوید :

    با سانسور نظرات به جایی نمیرسی . راه میرزا ادامه داره جنبش کاسپین با سانسور از بین نمیره بلکه بزرگتر میشه .دارید راه خالو قربان رو در خیانت به ما گیلکها ادامه میدید ولی اینبار توسط سانسور

    سید امیر می گوید :

    بسیار مطالب جالبی بود من خودم گیلانی و ساکن کرمانشاهم و اتفاقا کاملا موافقم که خالو‌قربان به هیچ وجه خائن نبوده و قاتل میرزا هم نبوده ولی بدون شک خالو قربان متمایل به کمونیسم بوده و اختلافش با میرزا سر این بوده نه مذهب چون میرزا کوچک اگرچه لامذهب نبود ولی مذهبی به ان‌معنا که حکومت ایران تاریخ رو‌جعل کرده نبود و بیشتر ملی گرای میانه رو بود در هر حال روح هر دو‌سردار بزرگ ایران میرزا و‌خالو قربان شاد باشه والبته قبول دارم خالو قربان از میرزا کوچک‌هم مظلوم تره

    خالو قربان هرسینی انسانی شجاع بود که در آخر کار بین ماندن با دوست و وطن پرستی ,وطن پرستی رو انتخاب کرد! خالو قربان هم مثل همه مردم لک وکرد که برای دوستی احترام ویژه ای قائل هستن بین این انتخاب دچار بحران شد و ساعت ها وروزهای تلخی رو گذراند او نه میرزا رو کشت ونه سرش رو جدا کرد! درطول این سال ها در حقش اجحاف بسیار شد ,با تشکر از شما که روشنگری کردید

    سالار می گوید :

    سلام به همه بزرگواران
    در اینکه تاریخ توسط حاکمان تحریف می گرددشکی نیست.
    روی سخن من با جناب رامین خان است .کمبود شخصیتی عقل آدمی را ضایع میکند خالو قربان اگر هیچ نبود به قول شما سلطان علمایتان دخترش را به او نمیداد.خالو مظهر قدرت و نماد سلحشوری غرب ایران است کسی که با شیر مردان لر و کرد و لک حماسه آفرید .بزرگ ندارید که اگر داشتید به بزرگان توهین نمی کردید از بزرگان دیگر بپرسید خالو چه کسی بود فرزندانش کی هستند و کجا هستند . و خودتان از خودتان بپرسید که سلطان علما کی بود فرزندانش کی هستند و …..

      کامران می گوید :

      بنده نه با خانواده های بزرگ و محترم قاضی وسالاری نسبت نزدیکی دارم نه تخریب هیچ قوم و خانواده ای را میپذیرم اما ذکر این نکته را لازم میدانم که بر خلاف فرمایش جنابان “سالار” و “کاکاوند” و “علی” برادران عزیز ما از خاندان محترم قاضی به گواهی قبور موجود در قبرستان قدیمی هرسین که بخش زیادی از زمین این قبرستان نیز از وقفیات خاندان محترم قاضی بوده و کلیه بزرگان شهر هرسین نیز بر آن صحه میگذارند از قدیمی ترین اقوام و به عبارتی اصیل ترین خانواده های شهرستان هرسین هستند . بنده از پدر بزرگ خودم بارها این نکته را شنیدم که مرحوم آمیرزا عبدالجلیل سلطانی پدر مرحوم آمیرزا عبد الخلیل سلطانی در نجف تحصیل نموده و به درجه اجتهاد رسیده بودند و لقب سلطان العلماء از ایشان به فرزندشان مرحوم عبدالخلیل که واقعا لایق آن بودند به ارث رسیده بود و پس از فوت هم پیکر مرحوم آمیرزا عبدالجلیل در نجف اشرف به خاک سپرده شده و حتی علت سفر مرحوم کربلایی مولاداد قاضی به کربلا هم همراهی نمودن پیکر عمویش یعنی مرحوم آمیرزا عبدالجلیل (سلطان العلماء ) به نجف اشرف جهت به خاک سپردن آن مرحوم بوده و پس از خاکسپاری آن مرحوم کربلایی مولاداد قاضی به کربلای معلا مشرف میشوند .
      پدر بزرگم همیشه میگفت در ایامی که مردمان شهر عزیزمان هرسین در کمبود امکانات از هر نظر به سر میبرد مرحوم آمیرزا عبد الخلیل سلطان العلماء مشغول به طبابت بوده و جان خیلی از پدران و مادران ما را به لطف علم و حکمت خودش نجات داده . کلیه عقد و نکاح و امورات مربوط به ثبت املاک مردم هم توسط آن مرحوم صورت میپذیرفته و پدر بزرگ و مادر بزرگ‌بنده هم توسط آن مرحوم به عقد هم در آمده اند . حدود ۷۰ سال پیش آن مرحوم بیماری گواتر خاله بنده که آن زمان کودک بوده را عمل جراحی کرده که خاله من هنوز هم در قید حیات هستند و جای عمل بر روی گردن ایشان هنوز کمی مشخص است .
      همچنین از مرحوم‌پدر بزرگم شنیدم در جنگ با اعظم السلطنه خانه و زندگی خانواده قاضی مورد تهاجم قشون خان لره قرار گرفت و به آتش کشیده شد و به تایید بزرگان هرسین خانواده قاضی یک تنه با قشون خان جنگیدند .
      بنده از شهرک شهرداری یک قطعه زمین خریدم که متوجه شدم برای دریافت سند ثبتی باید به دفتر آقایان قاضی مراجعه کنم .
      اینکه املاک محله های زیادی از هرسین هنور هم دارای سند وقفی به نام خاندان قاضی هستند هم گواه دیگری بر مالکیت و جایگاه ویژه این خاندان محترم است .
      حدود ۱۰۰ سال پیش در محله ده بالا محلی بنام گداخانه سلطانی توسط مرحوم عبد الجلیل سلطانی بنا گردیده که در آنجا به امورات فقرا رسیدگی میشده و بعد ها به مدرسه تغییر کاربری پیدا کرده و به نام مدرسه سلطانی تغیر نام داده و پس از انقلاب بنام شهید گرانقدر رحیمی مزین گردید . بنده با افتخار در این مدرسه درس خوانده ام .
      خوب است احترام و عزت را سر لوحه تمام گفته های خودمان در مورد اقوام محترم و همشهری های خود کنیم . من از آنجا که اطلاع دارم و شنیده ام چند نفر از عزیزان ما در خانواده محترم سالاری(نوه های دختری مرحوم‌چراغعلی خان) از نوادگان مرحوم خالو قربان در زمان انقلاب به دلایل مختلف اعدام شده اند و چند تن از آنها نیز از زندان فرار کرده و به خارج از کشور مهاجرت نموده اند که حضور چند نفر از اعضای این خانواده محترم در خارج از کشور هم به همین دلیل بوده و این را خطاب به دوستانی میگویم که بین دو طایفه فامیل سالاری و قاضی شیطنت میکنند میگویم که حضور در خارج از کشور دلیل بر موجه بودن یک شخص یا خانواده نمیباشد . همانطور که اعدام و مهاجرت چند نفر از این خاندان محترم نیز دلیل بر فراموش کردن بزرگی و جایگاه ارزنده عزیزان سالاری در هرسین نیست . گرچه بازهم این را میگویم بیشتر از آن چیزی که تصور میکنیم این خانواده های محترم هرسین با یکدیگر نسبت خویشاوندی دارند و بنده علت شیطنت کردن بعضی عزیزان را نمیتوانم درک کنم . طایفه های محترم مسکینی، حمزه ای، قاضی، رحیمی، ناصری و خواجوی ۵ طایفه ی اصلی و قدیمی هرسین بوده و سایر عزیزان با احترام‌ یا از این ۵ طایفه منشعب شده اند و یا از اطراف و سایر مناطق مانند قریل و… به این شهر آمده اند اما این نکته که عزیزان سالاری یا سایر بزرگواران اصالتا هرسینی نیستند نمیتواند دلیلی بر کتمان بزرگی و احترام و اصالت سایر طوایف محترم حاضر در این شهر باشد . مهاجرت از چند ده کیلومتر دورتر به هرسین نمیتواند باعث از هم گسستگی مردم بزرگوار این شهرستان باشد . مهم این است که همگی از نژاد اصیل لک هستیم . از مدیر محترم این سایت خواهشمندم جهت جلوگیری از توهین و ایجاد دو دستگی بین اقوام محترم شهرستان عزیزمان در اسرع وقت نسبت به حذف تمام کامنت ها اقدام کنند .

خبرنامه ایمیلی

با عضویت در خبرنامه حساب من جدیدترین اخبار اقتصادی را هر شب در ایمیل خود مشاهده کنید